در این کادر مشخصات افراد جویای کار و صاحبان مشاغل نمایش داده می شود                                                                                                                          افراد جویای کار یا صاحبان مشاغل می توانند پس از ایمیل کردن اطلاعات خود از قبیل: نام و نام خانوادگی- سوابق کاری- مدارک علمی ، زمینه کاری و ... به آدرس textiletech.blogspot@gmail.com ، درخواستشان را در این کادر نمایش دهند [TEXTILETECH]

Sunday, February 04, 2007

کارخانه دولتی تعطیل

یکی از بزرگترین مشکلاتی که امروزه صنعت نساجی و بویژه قشر کارگر با آن دست به گریبان هستند کارخانه هایی است که زیر نظر دولت و یا توسط مدیران دولتی اداره می شوندکه در اصطلاح به آنها " کارخانه های دولتی" گفته می شود. این گونه کارخانه ها به دلیل نبود یک مدیریت منسجم و نبود مدیریتی که دلسوز سرمایه هزینه شده برای کارخانه باشد اکثرا با مشکلات اقتصادی دست به گریبان هستند.اصولا پایه اصلی دوام و پیشرفت هر واحد اقتصادی را در درجه اول مدیریت آن واحد تشکیل می دهد که او با تفکر صحیح و برنامه ریزی دقیق و علم به روز خود می تواند آن واحد صنعتی را رو به ترقی سوق دهد و این بحث هیچ ارتباطی به نوع تولید آن واحد ندارد. یعنی فرقی نمی کند که آن کارخانه نساجی باشد یا کارخانه تولید خودرو یا سیمان ولی متاسفانه با توجه به سرمایه گذاری عظیمی که در زمان قبل از انقلاب بر روی صنعت نساجی ایران صورت گرفت تعداد زیادی کارخانجات عظیم نساجی در ایران ساخته شده که الحق می توان گفت این کارخانجات با توجه به امکانات بالقوه ای که در ایران برای صنعت نساجی وجود دارد و بدلیل حمایتهایی که در آن زمان از صنعت نساجی به عمل می آمد از بازدهی مناسب و تولید بسیار خوبی برخوردار بودند که از آن جمله می توان به کارخانجات فرش راوند ، ریسندگی کاشان،مخمل ابریشم کاشان، پلی اکریل اصفهان و ... اشاره کرد که این کارخانجات درزمان تاسیس خود جزو بهترین ها در خاورمیانه و حتی در جهان به شمار می رفتند و هنوز نساجان قدیمی دوران پر فروق این کارخانجات را به یاد دارند که چگونه کامیون ها و تریلی ها روزها پشت در این کارخانه ها صف می کشیدند .ولی پس از انقلاب به دلیل اتفاقاتی که نتیجه بروز انقلاب در هر کشوری است این کارخانجات که زمانی توسط افرادی چون مرحوم تفضلی و لاجوردی اداره می شد جزو سرمایه های ملی اعلام شدند و دست دلسوزان این واحدها از مدیریت آنها کوتاه گردید و مدیریت آنها بدست افرادی افتاد که به اصطلاح زمان اول انقلاب جزو " خودی ها " حساب می شدند و اینها کسانی بودند که استفاده از 2 بوبین در ماشین two for one کاسه بلند را جزو اختراعات خود به شمار می آوردند . حساب سازی ها،حق خوری ها،عدم دلسوزی،کم کاری،بی توجهی به کارگران و مشکلات آنها و از همه مهمتر بی سوادی آنها همه دست به دست هم دادند تا با قدرت هر چه تمامتر صنعت نساجی ایران را از بیخ و بن نابود کنند و صنعتی را که پس از نفت بیشترین درآمد را برای کشور داشت به نابودی و ورشکستگی بکشانند. در حال حاضر وضع تا حدی وخیم است که حتی به صورت علنی از ورود متخصصان و مهندسان نساجی به صنعت جلوگیری می شود؛ برای مثال در صنعت چرم ، کارخانه داران به هیچ عنوان به استخدام مهندسان تن نمی دهند چرا که مشتی سرمایه دار بی سواد صنعت چرم ایران را در دست گرفته اند و می دانند که اگر کسی با علم روز وارد این صنعت شود کار تک تک آنها تمام است. پس ترجیح می دهند که صنعت چرم ایران در همین وضعیت تاسفبار باقی بماند و میلیاردها ریال سرمایه و امکانات مملکت نابود شود ولی این افراد در صنعت باقی بمانند. شاهد دیگر این ماجرا تعداد فارغ التحصیلان دانشگاههای ما در رشته چرم است که تعداد آنها از هیچ کمی بیشتر است. از دیگر بلاهایی که این مدیران و مسئولان بر سر صنعت نساجی ایران آورده اند نابود کردن صنعت فرش ایران است و امروزه ما شاهدیم که دستاندرکاران فرش ایران که قدیمی ترین و اصیل ترین صنعت ایران است به چین سفر می کنند و طرح های چینی (مثل گلیم فرش ) را از چین وارد می کنند تا شاید بازار بهتری برای خود دست و پا کنند و این یعنی وای بر ما!!!!

یکی از مشکلات اصلی کارخانه های دولتی اینست که دولت در هر شرایطی بزرگترین حامی آنهابه شمار می رود و در جهان امروز که رقابت مایه دوام و بقای واحد های صنعتی و مایه پیشرفت تکنولوژی بشمار می رود، این کارخانه ها در هیچ زمینه ای نیاز به رقابت با هیچ کارخانه ای را ندارند چرا که همیشه مشتری پروپاقرسی به نام دولت دراختیار دارند که اجناس آنها را حتی اگر بنجل هم باشد از آنها " مجبور" است که خریداری نماید و هرگاه هم که کارخانه با مشکل مالی مواجه شود بدون هیچ باز خواستی که چرا این وضع رخ داده است و چه کسی مسئول آن است پول کافی از طریق دولت به عنوان "یارانه" به کارخانه تزریق می گردد و نهایت امر اینست که اگر خیلی اوضاع وخیم باشد چند مدیر رده پایین اخراج می شوند یا محل خدمتشان تغییر می کند.یکی از نمونه هایی که شخصا شاهد آن بودم و روش انجام این خوش خدمتی ها را از نزدیک شاهد بودم در کارخانه مخمل و ابریشم کاشان که زمانی طاووس نساجی خاورمیانه به شمار می رفت اتفاق افتاد. کارخانه مخمل و ابریشم کاشان یکی از بزرگترین کارخانجات نساجی ایران است که از 3 بخش ریسندگی،بافندگی و رنگرزی و تکمیل تشکیل شده است . این کرخانه با ظرفیت تولید ده میلیون تن پارچه در سال زمانی 3000 کارگر داشت که در حال حاضر این تعداد به 800 نفر به علاوه 32 مهندس رسیده است. به جد می توان گفت که بزرگترین مشکل این کارخانه " مدیریت غلط"، دلسوز نبودن مدیران آن و روشن نبودن سیاست دوات در قبال این کارخانه است که این امر باعث ایجاد یاس و از بین رفتن روحیه کارکنان آن شده است.در کل طبق بررسی های من در این کارخانه از فروردین سال85 به کارکنان این کارخانه برای مدت 3 ماه هیچ حقوقی پرداخت نشد واین باعث شد که کارکنان در خرداد برای مدت 2 هفته دست به اعتصاب بزنند که با واسطه شدن فرماندار و قولهایی که دولت به کارکنان داد قرار شد که هر ماه کارخانه ماهی 100000 تومان! به عنوان علی الحساب به هر نفر بدهد تا کارخانه با تهیه سفارشی که از ارتش! گرفته بود مشکلات مالی خود را برطرف نماید.ماههای تیر و مرداد این مبلغ پرداخت شد تا اینکه دیگر هیچ خبری از حقوق نشد کارگران مجبور شدند مجددا برای مدت یک ماه و نیم دست به اعتصاب بزنند و نتیجه این شد که به دلیل طولانی شدن مدت اعتصاب مبلغ 4500000000 (چهار میلیارد و پانصد میلیون تومان) از طرف سازمان نوسازی صنایع به این کارخانه (کهسایت جدید آن در خارج از شهر در حال ساخت است و پس از اتمام ساخت آن کارخانه فعلی تعطیل خواهد شد) پرداخت نماید. یعنی مدیران این کارخانه برای مدت 6 ماه 800 نفر پرسنل را بدون حقوق گذاشتند ، یعنی 800 نفر برای مدت 6 ماه در فقر و تنگدستی زندگی کردند ، یعنی 800 نفر برای مدت 6 ماه رنگ آرامش و آسایش و خیال راحت را ندیدند ، یعنی 800 نفر مجبور شدند جمعا 2 ماه اعتصاب کنند تا این کارخانه بتواند چهار و نیم میلیارد میلیارد تومان نمی دانم بگویم "سهم خود" یا " باج" از دولت بگیرد تا بتواند باز هم به حیات خود ادامه دهد.

صنعت نساجی ایران در مسیری حرکت می کند که به وضوح می توان درک کرد که مدیران رده بالای کشوری کوچکترین علاقه ای به ساماندهی اوضاع نا بسامان آن ندارند ( یا شاید بتوان گفت که توان ساماندهی آن را ندارند) و ترجیح می دهند که حمایتهای لازمه را از صنعت خودرو که مسلما بازدهی ریالی بالاتری برای همه!! به ارمغان می آورد انجام دهند یا مثلا بزرگترین واحد تولید p.p جهان را تاسیس نمایند که بیشترین مصرف آن در صنعت نساجی است و از طرف دیگر صنعت نساجی را روز به روز ضعیف تر نمایند.زیباترین سخنی را که در این رابطه می توان گفت اقبال لاهوری در شعر خود آورده است که می فرماید:


خدا آن ملتی را سروری داد که تقدیرش به دست خویش بنوشت


بدان ملت سروکاری ندارد که دهقانش برای دیگری کشت

حرف آخر اینکه با این حال نباید فکر کنیم که مرگ نساجی ایران در دست این گرگ های در لباس میش است که هر از چند گاهی برای سیر کردن خود گله ای را متلاشی می کنند و فریاد سر بر می آورند که نساجی ایران بازدهی و توان سرمایه گذاری را ندارد.اینها خوب می دانند که زندگی نساجی ایران در دست مردان شریف و زحمت کشی است که با وجود تمام مشکلات پیش رویشان و با تمام نامهربانی های ریز و درشتی که می بینند مردانه ایستاده اند و چرخهای صنعت نساجی ایران را با دستان قوی خود و در واحدهای کوچک و بزرگ خود می چرخانند و اجازه نمی دهند که این صنعت بومی ایران را که از زمان اشکانیان صنعت اول ایران زمین به شمار می رفته است را از بین ببرند.


با تشکر


سید امیرا پورمظفر

HOME     TOP

 

No comments:

گروه های گوگل

اشتراك در گروه نساجی

نشانی پست الکترونیک:

جستجوی آرشیو از groups.google.com